English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 251 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
live wire U سیم زنده
live wires U سیم زنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fresh U زنده
fresh- U زنده
freshest U زنده
viva U زنده باد
vivas U زنده باد
being U موجود زنده شخصیت
copyright U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
copyrights U اثر یک نویسنده زنده که کسی که پنجاه سال است نمرده است
outlive U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر زنده بودن از
outliving U بیشتر زنده بودن از
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
live U زنده بودن
live U :زنده
live U زنده
live U زنده کردن
lived U زنده بودن
lived U :زنده
lived U زنده
lived U زنده کردن
night owl U ادم شب زنده دار
night owls U ادم شب زنده دار
alive U زنده
dashing U زنده دل
wakeful U شب زنده دار
dapper U زنده دل
protoplasm U جرم زنده
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
survivors U زنده ماندگان
quick U زنده
quicker U زنده
quickest U زنده
revitalised U باز زنده ساختن
revitalises U باز زنده ساختن
revitalising U باز زنده ساختن
revitalize U باز زنده ساختن
revitalized U باز زنده ساختن
revitalizes U باز زنده ساختن
revitalizing U باز زنده ساختن
vigilance U شب زنده داری
resuscitate U زنده کردن
resuscitated U زنده کردن
resuscitates U زنده کردن
resuscitating U زنده کردن
resurrect U زنده کردن
resurrected U زنده کردن
resurrecting U زنده کردن
resurrects U زنده کردن
survive U زنده ماندن
survive U زنده ماندن در رزم باززیستی
survived U زنده ماندن
survived U زنده ماندن در رزم باززیستی
survives U زنده ماندن
survives U زنده ماندن در رزم باززیستی
surviving U زنده ماندن
surviving U زنده ماندن در رزم باززیستی
liven U زنده شدن
revive U زنده شدن
revived U زنده شدن
revives U زنده شدن
vivid U زنده
quicken U زنده کردن
quicken U زنده شدن
quickened U زنده کردن
quickened U زنده شدن
quickens U زنده کردن
quickens U زنده شدن
raise U بنا کردن زنده کردن برانگیختن
raises U بنا کردن زنده کردن برانگیختن
quicklime U اهک زنده
plaster of Paris U گچ زنده
night waking U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
vigil U شب زنده داری
vigils U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
wake U شب زنده داری کردن
waked U شب زنده داری
waked U شب زنده داری کردن
wakes U شب زنده داری
wakes U شب زنده داری کردن
livelier U زنده
liveliest U زنده
lively U زنده
good U توپ زنده
vitality U انرژی و زنده دلی
verve U زنده دلی
zombie U انسان زنده شد ادم احمق
zombies U انسان زنده شد ادم احمق
viable U زنده ماندنی
living U زنده
life size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life-size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
activities U زنده دلی
activity U زنده دلی
survivor U شخص زنده
Other Matches
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
animate U زنده
animates U زنده
coiner U زنده
viviparous U زنده زا
vivific U زنده
lighthearted U زنده دل
life full U سر زنده
full of life U سر زنده
skylarker U زنده دل
biotic U زنده
live bearing U زنده زا
above ground U زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
biogen U زنده زا
genial <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
alacritous U زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
bioderm U لایه زنده
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
in vivo U بافت زنده
inter vivos U در میان زنده ها
biogenic U زنده زایی
irresuscitable U زنده نشدنی
live ball U توپ زنده
ground ball U توپ زنده
gamesome U زنده روح
macroconsumer U زنده خوار
biopsy U زنده بینی
calcined lime U اهک زنده
biomass U توده زنده
call back to life U زنده کردن
to call back to life U زنده کردن
to recover to life U زنده کردن
living polymer U بسپار زنده
to bring to life U زنده کردن
biophage U زنده خوار
live load U بار زنده
live steam U بخار زنده
spiritous U فعال زنده
spirituelle U بشاش سر زنده
to restor to life U زنده کردن
to restorative to life U زنده کردن
to see the sun U زنده بودن
vive int U زنده باد!
vivify U زنده کردن
viviparity U زنده زایی
wanener U شب زنده دار
wight U موجود زنده
survived <past-p.> U زنده ماندن
reviviscence U زنده سازی
resusctate U زنده کردن
liveliness U زنده دلی
living environment U محیط زنده
living organisms U موجودات زنده
living soil U خاک زنده
long little U زنده باد
long live U زنده باد
lucubration U شب زنده داری
pernoctation U شب زنده داری
playable U توپ زنده
protoplast U واحدجرم زنده
quick clay U بتن زنده
quick ening U زنده کننده
quick lime U اهک زنده
restoration to life U زنده سازی
restore to life U زنده کردن
resurge U زنده شدن
resuscitator U زنده کننده
anabiosis U زنده سازی
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
necrosis U مردن نسوج زنده
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
revenant U ادم زنده شده
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
overlive U بیشتر زنده بودن از
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
photobiotic U زنده بواسطه نور
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
up with peacel U زنده باد صلح
viviparous U جانور زنده زا ولود
we are still above ground U هنوز زنده ایم
lump lime U کلوخ اهک زنده
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? U مگر زنده است ؟
galliard U ادم دل زنده و شاداب
combat survival U زنده ماندن در رزم
organism U ترکیب موجود زنده
biogenic U موجد موجود زنده
biomass pyramid U هرم توده زنده
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
haleness U سلامت زنده دلی
organisms U ترکیب موجود زنده
live on U بازهم زنده بودن
live load reduction U کاستن از بار زنده
live down U باخاطرات زنده ماندن
To bury blive. U زنده بگور کردن
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
biopsy U ازمایش میکروسکپی بافت زنده
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
zombi U انسان زنده شد ادم احمق
caustic lime U اهک زنده باکلسیم زیاد
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
The doctors dont think she wI'll live. U پزشکان امیدی به زنده ماندن اوندارند
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
live bag U توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
nemo est heres viventis U هیچ کس وارث فرد زنده نیست
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
does your father live U ایا پدر شما زنده است
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
biont U واحد مستقل موجود زنده سلول
anaerobic U زنده و فعال بدون هوا واکسیژن
biogenetic U مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
abiogenesis U ایجاد موجود زنده از موادبی جان
the old man survived his son U پیرمرد پس از مرگ پسرش زنده بود
gamodeme U نژاد دور افتاده یا منزوی موجود زنده
survivorship U زنده ماندن پس ازمرگ دیگری و حقوق ناشیه از ان
biosynthesis U تهیه مواد شیمیایی بوسیله موجودات زنده
pharmacodynamics U مبحث اثر دارو بر ساختمان موجودات زنده
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
RealAudio U سیستم ارسال صوت , به صورت زنده روی اینترنت
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
live box U جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
biomorph U [فرم پایه در موضوعات زنده مانند طراحی حیوانات، انسانها یا جانورشناسی]
pick-me-up <idiom> U بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
He poked the mouse with his finger to see if it was still alive. U او [مرد] با انگشتش موش را سیخونک زد تا ببیند که آیا هنوز زنده بود یا نه.
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
antibiosis U تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
polymorph U عضو یا موجود چند شکلی موجود زنده ایکه چندین مرحله تغییر ودگردیسی داشته باشد
aquatic organism U زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
imagism U مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
vitalize U زنده کردن تحریک کردن
adaptable organism U موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com